بهینهسازی مدلها برای محاسبات لبه یکی از چالشهای اصلی در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات است. با پیشرفت روزافزون اینترنت اشیا (IoT) و نیاز به پردازش دادهها در زمان واقعی، بهینهسازی مدلهای یادگیری ماشین و هوش مصنوعی به منظور کاهش تاخیر و مصرف انرژی در دستگاههای لبهای ضروری شده است. محاسبات لبه به ما این امکان را میدهد که دادهها را نزدیک به منبع تولید آنها پردازش کنیم، که این امر به بهبود سرعت پاسخدهی و کاهش بار شبکه کمک میکند. برای رسیدن به این هدف، تکنیکهای مختلفی از جمله فشردهسازی مدل، کمینهسازی پیچیدگی، و استفاده از الگوریتمهای یادگیری فشرده به کار گرفته میشود. این تکنیکها به کاهش حجم و پیچیدگی مدلها کمک کرده و در نتیجه، کارایی آنها را در محیطهای محدود بهینه میسازد. در این راستا، مهم است که به چالشهای مربوط به دقت و کارایی نیز توجه شود، زیرا بهینهسازی بیش از حد میتواند منجر به افت کیفیت پیشبینیها شود. در عمل، بهینهسازی مدلها برای محاسبات لبه نیازمند همکاری میان مهندسان نرمافزار، متخصصان داده و محققان حوزه هوش مصنوعی است. این همکاری میتواند با استفاده از فریمورکهای متنوعی مانند TensorFlow Lite یا PyTorch Mobile صورت گیرد که مخصوصاً برای دستگاههای کمقدرت طراحی شدهاند. همچنین، استفاده از تکنیکهای یادگیری فدرال و Edge AI میتواند به توزیع بار پردازش میان دستگاههای مختلف کمک کند و در عین حال حریم خصوصی دادهها را حفظ کند. در این مقاله، به بررسی مراحل مختلف بهینهسازی از تئوری تا عمل پرداخته و چالشها و فرصتهای موجود در این حوزه را مورد تحلیل قرار میدهیم. هدف ما این است که با ارائه راهکارهای عملی و تجربیات موفق، به توسعهدهندگان کمک کنیم تا مدلهای خود را برای محیطهای محاسبات لبه بهینهسازی کنند و در نهایت، به افزایش کیفیت خدمات و محصولات ارائه شده در این زمینه بپردازند.